کمی شنگول کمی منگول

شگفتیها در بدو ورود

سه شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ق.ظ
روزی که راهی سفر میشدم ، همه دوستان از نوع پاریس رفتگان ، میگفتند این سفر برای تو جذابیت ویژه خواهد داشت چون معماری میبینی و صد البته که دیدن معماری پاریس برای هر مخاطبی جذابیت ویژه دارد ؛ اما به واقع فرهنگ و جغرافیایی که دیدیم،  برایمان هزاران بار جذاب تر از دیدن معماری کلاسیک و حیرت برانگیز پاریس بود.
پس از خروج از هواپیما اولین مرحله گذر از دروازه های کنترل مدارک بود. صف کنترل مدارک به خودی خود برایمان بسیار بدیع بود. اینکه در یک صف ، از دختران بلوند امروزی گرفته تا زنان کاملا سنتی آفریقایی در کنار هم و برای رسیدن به یک مقصد جغرافیایی ایستاده بودند به خودی خود صحنه ای بود که هرگز عمرمان ( حتی در فرودگاه کپنهاگ) ندیده بودیم. شیوه صف ایستادن اوروپاییان نیز در نوع خودش بیانگر فرهنگ اجتماعی بسیار بالای ایشان است.برای نظم دادن به صفوف، با استفاده از نوارهای پارچه ای متصل به پایه های فلزی سبک، ردیفهای مارپیچی مقابل گیتهای کنترل تشکیل داده بودند. در فاصله حدودا دو متری از  مقابل گیتهای کنترل خط قرمزی وجود داشت که هیچ کس از آن رد نمیشد مگر آنکه نوبتش میشد و دستگاه دیجیتالی بالای هر گیت نشان میداد که این دروازه همکنون خالی است و اولین نفر صف میتواند به آن مراجعه کند و مشاهده این صف به غایت منظم و به دور از اغتشاش و همهمه و بسیار عادلانه ما را به یاد این پست از وبلاگ الدین انداخت . نکته قابل تامل این بود که حتی در سرویسهای بهداشتی عمومی هم به این شیوه صف تشکیل میدادند.
نکته دیگر که اندکی موجب تکدر خاطر و برخوردن به گوشه قبایمان گردید ، تفاوت بسیار فاحش در کنترل مدارک دارندگان پاسپورت کشورهای متمدن در قیاس با ما جهان سومی ها بود. البته این برخورد ناخوشایند با سیاه پوستان یحتمل آفریقایی که با لباس سنتی آمده بودند بسیار پررنگتر بود و خوشبختانه بدون هیچ بی احترامی و همانند یک جهان سومی محترم از دروازه کنترل فرودگاه خارج و عملا وارد محدوده شهروندی پاریس ( البته برای مدت درج شده در ویزا) شدیم.
حالا تنها یک قدم مانده بود تا رسیدن به عروس شهرهای جهان و ما که به عنوان یک توریست اقتصادی اصلا و ابدا قصد تاکسی گرفتن نداشتیم ، رفتیم به سمت باجه های راهنمای توریست برای گرفتن نقشه مترو پاریس. قبل از سفر نام ایستگاه مترو مجاور هتل رزرو شده مان را درآورده بودیم و خانم زیباروی بسیار مهربان در باجه اطلاعات توریست ما را راهنمایی کردند که چطور با مترو به هتل برسیم. 
حالا نوبت رسید که اولین یوروهای عزیز را خرج کنیم و بلیط مترو بخریم که بسیار شگفتانه گفتند امروز مترو رایگان است و ما با تصور اینکه رایگان بودن مترو به مناسبت نزدیکی به تولد عیسی مسیح ( ع ) است و خوشحال و متحیر از اقبال بلندمان سوار بر اورلی وال به سمت هتل ایبیس در 2 کیلومتری منطقه 4 پاریس رفتیم.
اما نکته بسیار جالب دیگر این است که رایگان بودن نه فقط مترو بلکه ، کل سیستم حمل و نقل عمومی پاریس ، نه بخاطر هفته وحدت خودشان بلکه از بابت آلودگی هوای شهر بود. تردید ندارم که شهردار پاریس اگر یک نظامی هم باشد اما مدیریت شهری را به خوبی میداند و به شایستگی هر چه تمامتر در منصب سالاری و خدمتگزاری آن شهر گماشته شده است.
نکته جالبتر اینکه هوای پاریس از روزهای هوای پاک تهران بسیار پاکتر ودل انگیزتر بود.
اورلی وال قطاری ست تندرو که مسافران را از ترمینالهای فرودگاه اورلی به ایستگاههای اصلی مترو و حمل و نقل عمومی می رساند. قطار خلوت بود آنگونه که جز مای سنگول هیچ کس دیگر در آن واگن نبود و برای اولین بار در زندگی خود حضور در واگن اختصاصی را تجربه کردیم.
در انتهای خط اورلی وال ، وارد ایستگاه مترو به سمت هتل شدیم و باز هم جنبه دیگری از فرهنگ پاریس برایمان نمود یافت. این ویژگیها تقریبا در تمام متروهای اوروپا (غیر از ایتالیا )کما بیش مشترک بود اما در پاریس به حد کمال . در تمام متروسواریهایمان بلا استثنا این وقایع را شاهد بودیم و این امر فرهنگ غالب مردم پاریس را بر ما مسجل ساخت.
 اینکه تقریبا هیچ کس در مترو تنها نبود و همه گروه بودند و تقریبا هم سن ، پیر با پیر ( در غالب زوج) و جوانها با هم ؛ و آنچه که در همهمه مترو واضحتر از هر صدای دیگر شنیده میشد صدای خنده بود. عده نه چندان اندکی کتاب میخواندند. هیچ کس برای نشستن بر صندلی هول نمی زد و حتی گاهی در ساعات شلوغ و پرجمعیت قطار با اینکه عده بسیاری سر پا بودند اما صندلی خالی هم یافت میشد ( بعدها دریافتیم بالای این صندلی ها نوشته رزرو شده برای افراد ناتوان و معلول و زنان باردار و از اینرو تقریبا هیچ کس به خود اجازه نشستن بر این صندلی ها را نمی دهد ). در جریان بیش از 20 باره مترو سواری تنها یکبار یک خانم با ناخن کاشته ( از همین ناخنها که تقریبا تمام دختران سرزمینمان دارند ) رویت شد و تنها همان خانم بود که ( به سبک بسیاری از دختران وطنی ) آرایش بسیار تند داشت. هیچ جوانی نشسته نبود در حالی که یک پیر ایستاده باشد و هیچ فروشنده یا متکدی وارد مترو نشد. و هیچ کس با دیگری در مترو دعوا نکرد و همه اهالی مترو سرشان در موبایل خودشان یا کنار دستیشان نبود. تقریبا اکثر ایستگاههای مترو معماری داخلی بسیار ساده شامل کف سیمانی و دیواره های کاشی سفید ساده داشتند. اما با نهایت خوشفکری و تامین رفاه عمومی طراحی شده بودند. هر شهروند در هر نقطه از شهر برای رسیدن به هرنقطه از پاریس با طی چند صدمتر مسیر پیاده به یک ایستگاه مترو میرسید.
خلاصه آنکه مترو سواری در ملک اوروپا به خودی خود یک تجربه بدیع و سرشار از درس ، در زندگی هر ایرانی میتواند باشد.

  • ۹۵/۱۱/۰۵
  • سنگـــ ـــول

نظرات (۱)

این چندوقت اخیر سخنرانی  هاشمی رفسنجانی درباره متروهای اروپا منتشر شد. اینو خوندم یاد اون افتادم! :)))

ولی اون ابتکار رایگان کردن مترو در روزهای الوده خیلی کار جالبی بود
پاسخ:
متروی پاریس برای من که واقعا جذاب بود اینو هم ببینی بد نیست https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AA%D8%B1%D9%88%DB%8C_%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی