کمی شنگول کمی منگول

بازی فلک

شنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۴۲ ق.ظ

اشرف : کی  میخای بباری ؟

آسمان : میخای بری کارواش؟

__ : حالا تو بگو ؟

__ : تو کارواشتو برو 

__ : نمیگی ؟

__ : نع 

__ بشین تا منم برم کارواش.


چند روز بعد در حالی که آسمان بارانی است 

اشرف پوزخند زنان خطاب به آسمان : خوشم اومد که از رو رفتی . من نرفتم کارواش تو هم باریدی حالا با خیال راحت میرم بیرون .

چند ساعت بعد اشرف از بیرون برگشته و باز هم پوز خند زنان خطاب به آسمان : نه فقط کارواش نرفتم حالا که چرکاش خیس خورده یک دستمال خشک هم میکشم و تمیز تمیز میشه .

اشرف دستمال به دست در حال خشک کردن ماشین و آسمان در حال پوزخند زدن به او .

بلافاصله بعد از تمیز شدن ماشین ، در منزل به صدا درآمد . اشرف دم در امد و خواهرش را دید که بچه بغل وارد منزل شد .

خواهر اشرف : اشرف بی زحمت منو برسون فلان جا .

حالا خودتان احوال اشرف و آسمان را تجسم کنید.


  • ۹۵/۱۱/۰۹
  • سنگـــ ـــول

نظرات (۱)

این صرفا یک خاطره شخصی نیست
این خاطره جمعی یک ملته!! :(((
پاسخ:
خوشم میاد که تیز گرفتی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی