کمی شنگول کمی منگول

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سنگول قدیم» ثبت شده است

راه خفه شدن بعضیها

دوشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۴۵ ق.ظ

بعضی ها هستند که ظاهرن آدمهای خوبی نیستند اما یک جرقه برایشان کافی است که به خود بیایند و سر به راه شوند. اینها بهترین آدمهای دنیا هستند . شاید هم از جنس فرشته ها باشند.

بعضی ها هم آدمهای خیلی بدی هستند اما دست روزگار چنان ادبشان می کند که ناگزیر سرشان را داخل لاکشان فرو می برند و مجبور می شوند خود را مشغول روزهایی بنمایند که روزگار برایشان رقم زده است .

بعضی دیگر از آن دو گونه بعضی دیگر نیز مخوف ترند و هیچ چیز و هیچ کس و هیچ روزگاری حریفشان نیست که انسان و حیوان و جودات و ... را از شرشان محفوظ بدارد . اینها همانهایی هستند که فقط مرگ ساکتشان می کند.

خیلی تازگیها با یکی از این گونه های سوم روبرو شده ام . در توصیف وخامت اوضاع همین بس که جناب خودا هم از دست این گونه سوم به تنگ آمده بود و مختصر و مفید در یک کلام گفت : این زنه دریده ست .

  • ۲ نظر
  • ۲۳ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۴۵
  • سنگـــ ـــول

از تجربیات سنگول

جمعه, ۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۴ ق.ظ


اگر سرسختانه پای هدفها و آزروهایمان نایستیم، باید منتظر روزی باشیم که مرگ ، آرزویمان شود.

  • سنگـــ ـــول

مهمترین درس عاشورا

يكشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۵:۵۵ ق.ظ

وقتی که خیلی کوچک بودم و به دبستان می رفتم تلویزیون سریال اوشین را پخش میکرد . در یکی از قسمتهای سریال مردم فقیر محل ، تاجری را که با دشمنان ژاپن ، رابطه تجاری داشت تحریم کرده بودند. به این صورت که وقتی جناب تاجر، خوراکی را به مردم گرسنه می داد  نمی پذیرفتند . این مسئله در روانشناسی ژاپنی ها در سراسر جهان زبانزد است که ننگ را حتی در برابر جان هم نمی پذیرند .

و اما مردم مسلمان و شیعه علی و حسین و... :

آقای همسایه شغل شریفشان خدمت به خلق در یکی از ادارات دولتی است . دست بر قضا ایشان رئیس آن اداره هستند . ایشان برای صدور مجوز آب خوردن به یک خانم پیر فقیر ، طلب یک دستگاه کامپیوتر شخصی برای پسر 12 ساله شان میکنند . برای صدور مجوز حمل فیل در شهر به یک آقای میانسال ثروتمند هم طلب یک دستگاه مورانوی خوش رکاب می فرمایند .

مبادا در مورد این آقای همسایه فکر بدی کنید که ایشان بسی مسلمان هستند . تا بحال بنی بشر تار مویی از سر همسر و دختران نابالغ ایشان را ندیده است . والضالینهای نماز ایشان از طول خط آهن تهران ـ مشهد هم طویل تر است و دست بر قضا ایشان شدیداً اردتمند امام حسین هستند . تا جایی که دهه محرم اهل محل از الطاف نذورات ایشان مستفضند .

و جالبااااااااا از صفوفی بس عظیم جلوی در منزل ایشان ، برای بدست آوردن ظرفی کوچک از نذری طبخ شده با پول آن پیر زن فقیر و آن  میان سال مرد ثروتمند و دعاهای خیری که نذری جویان نثار آقای همسایه مینمایند.

  • سنگـــ ـــول

داستان عزاداری

پنجشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۸ ق.ظ


یکی بود یکی نبود . یه پسری بود که خیلی باباشو اذیت میکرد . با رفیقای ناباب می چرخید ، پول باباشو خرج اطینا میکرد . اهل دود و دم آب شنگولی بود . خلاصه از هر خلافی که تو این دنیا میشه تصور کرد، این پسر مرتکب میشد . این پسر اینقدر به کارای زشتش ادامه داد تا اینکه پدر بیچارش از دستش دق مرگ شد و مرد . پسر نا خلف که خیلی از مرگ پدرش ناراحت شده بود و می دونست پدرش از دست کارای زشت اون دق کرده با خودش گفت : پدرم وقتی زنده بود که براش کاری نکردم تا باعث خوشحالیش بشه ، حالا که مرده باید کاری کنم تا روحش شاد بشه . برای همینم بعد از مرگ پدرش هر سال در سالگرد فوت پدرش، چند روزی دوستاشو خونشون دور هم جمع میکرد و برای شاذی روح پدرش اونها رو به انواع دود و  دم و آب شنگولی جات مهمون میکرد  .

قصه ما بسر رسید اما داستان عزاداری هرگز به پایان نرسید .

  • سنگـــ ـــول