کمی شنگول کمی منگول

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

عضوی از اجتماع 1

چهارشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۳۱ ق.ظ


عکس بالا متعلق به یکی از اعضای بسیار فعال جوامع بشری است . از ابتدای تاریخ حیات تا به امروز ایشان نقش پر رنگ و پر ثمری در زندگی آدمی عهده دار بوده است. از حمل بار گرفته تا حمل صفات متعدد اخلاقی.

الاغ عزیز ، گاهی خوراک درندگان میشده و گاهی بازیچه شیادان . گاهی بی توجه به دیگران آنچه که خواست خودش بوده انجام داده و گاهی مورد سو استفاده هوسرانان قرار گرفته است. 

 الاغ جان از قوانین راهنمایی و رانندگی و یا اصول شهروندی بی خبرند. در خیابانها و بزرگراهها دوبله توقف میکنند و یا خودروی خود را مقابل پل و یا مسیر عابر پارک میکنند. در کسوت عابر به چراغ راهنمایی توجه ندارند و بی توجه به وجود پیاده رو در طول خیابان پیاده راه می روند. گویا ایشان با پدیده صف و نوبت آشنایی ندارند و در هر کجا با هر توجیه و بهانه ای می خواهند کارشان زودتر از دیگران انجام شود.

جالبتر اینکه ایشان گاهی پا فراتر از دسته موجودات میگذارند و تبدیل به بعد زمان میشوند و به یکباره میشوند روز شنبه .

اما جالبترین و تامل برانگیزترین نکته در باب خر ، که دست بر قضا میتواند وی را از تمامی صفات ناخوشایند برهاند ، از این قرار است : اقتصاد مال ایشان است.


  • ۳ نظر
  • ۱۷ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۳۱
  • سنگـــ ـــول

جغرافیای جذاب

چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۵۹ ق.ظ

بارها گفته ام و بار دگر می گویم : جذابترین قسمت هر سفر برای من دیدن فرهنگ و جغرافیاست .

بر عکس تاریخ و بسیاری از علوم و فنون دیگر ، جغرافیا حقیقت ناب و ملموسی است که هیچ کس نمی تواند اظهار نظر شخصی خود را در آن دخیل گرداند. هیچ کس نمی تواند ادعا کند که مشهد در غرب ایران است و یا آب و هوای یزد معتدل و مرطوب است و هیچ وقیح ثروتمندی در راستای منافع شخصی اش نمی تواند تنگه بسیار زیبای رازیان از استان ایلام به املاک شخصی اش منتقل کند و قرار گرفتن گیلان و مازندران در کنار دریای خزر ناشی از سیاستهای استعمار پسندانه ی رضا شاه خائن نیست و ...

جغرافیا جنبه های جذاب دیگری هم دارد و آن هم آشنایی با شهرهایی است که هرگز به وجودشان فکر نمیکردیم ؛ نمونه هایی از این شهرها را در مانیتور جی پی اس قطار ، در سفر اخیرمان به مشهد کشف نمودیم.

هنگامی که چشممان به نام جیم آباد افتاد ذهنمان درگیر شد: جیم آباد چگونه جایی است؟ چرا نامش جیم آباد است؟ نکند جیم کری پایش به آنجا کشیده شده که نامش این است و یا نکند مردمش اهل ورزش جیم هستند که البته مورد دوم نقض گردید زیرا آن ورزش gym  است و نه jim .  شاید هم اهالی آنجا به شدت اهل جیم زدن بوده اند و یا در آنجا جاجیمهایی تولید میشده که چیزی در آن جا نمیشده و از همین رو عبارت جا از جاجیم افتاده و نام این محل جیم آباد شده است ؛ دلمان میخواست از قطار پیاده میشدیم و جیم آباد را میدیدیم شاید که کنجکاوی فرهنگیمان اندکی به مراد می رسید.



سر تلخ و شادمیانه هم به اندازه جیم آباد برایمان جذاب بود : چرا باید یک شهر سرش تلخ باشد و شهری دیگر میانه اش شاد . آیا نمیشد که همه شهرها و اهالی شان ، همه جایشان شاد باشد؟!

اما حقیقت امر این است که اصلا هوای رفتن به سر تلخ و شادمیانه به سرمان نزد از این رو که نخواستیم با تلخی های یک سر ، سفرمان مکدر شود و در مورد شادمیانه هم نگران بودیم که شادمانی میانه اش کار دستمان بدهد.

  • ۱ نظر
  • ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۹
  • سنگـــ ـــول